سویل قنبریسویل قنبری، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

سویل ، لایق عشق

مادر بودن

سویل دختر قشنگم مادر بودن یعنی وقتی شب کلافه ای و خوابت نمیبره بری کنار دخترت بخوابی و یهو چشات و باز کنی ببینی صبح شده و تا صبح در کمال آرامش خوابیدی ایشالا وقتی مادر شدی و این و خوندی میفهمی من چی میگم   عاشقتم ...
8 اسفند 1392

دخمل قشنگم خوب شد

ممنون از همه کسایی که تو این مدت نگران سویل بودن و جویای حالش بودن خدارو شکر زخمش جوش خورد ولی جاش مونده بابا علی برای دخملی چیزی و که خیلی دوست داشت خریده سویل دیگه یه خونه داره برای خودش             عاشق شکلات تلخی جیگر من       نمیدونم چرا دوست داری تو جاهای تنگ و گوشه بری بشینی     بغل کابینت خونه مامان جون فاطمه رو خیلی دوست داری   ...
6 اسفند 1392

:( اتفاق بد

دخترم عمرم نفسم الهی بمیرم و ناراحتی تو رو نبینم 1شنبه 20 بهمن داشتی شیطونی میکردی که سرت خورد به میز و پیشونیت پاره شد دکتر گفت نمیشه بخیه زد چون تو خیلی کوچولویی و نمیذاری و ممکنه جاش بمونه از دارو خونه چسب بخیه گرفتیم و اونارو به جای بخیه زد ایشالا که خوب جوش بخوره چند روزه برای من و بابات زندگی جهنم شده . همش سرت درد میگیره و گریه میکنی . موهات و میکشی و میزنی تو سرت آخه من بمیرم که بچم داره اذیت میشه   ...
23 بهمن 1392

روز برفی

چون هوا خیلی سرد بود و تو هم یکم سرماخوردگی داشتی نتونستیم ببریمت بیرون تا برف بازی کنی ولی بابا رفت برات تو یه ظرف آدم برفی درست کرد خیلی ذوق کردی . از قیافت تو عکسها هم معلومه     قربون اون خندت دختر یه دندون من     ...
21 بهمن 1392

شیطونیهای جدید

جدیدا با اسباب بازیهات بازی نمیکنی به لوازم خونه و لوازم آرایش علاقه پیدا کردی یه ساعت داشتی با ترازو اسپری مام جاشمعی و موبایل بازی میکردی     این عکس درجه شیطنت سویل خانوم و میرسونه خیلی هم خوشحالی از اینکه رفتی رو ماشینت وایستادی   ...
21 بهمن 1392