سویل قنبریسویل قنبری، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

سویل ، لایق عشق

دومین شب یلدای سویل

قربونت برم دخملی یادش بخیر سال پیش شب یلدا خیلی گریه کردی امسال خیلی ذوق زده بودی که فرح جون اینا اومدن خونمون همش خودتو لوس میکردی میرقصیدی الکی خودتو مینداختی زمین خلاصه که خیلی خوش گذشت دونه انار ما           آش گوجه     پیراشکی     دسر به رنگ هندونه     ...
1 دی 1392

واکسن 1 سالگی

عشقم هفته ای که گذشت خیلی هفته سختی بود 2 آذر واکسن 1 سالگیت و زدیم اصلا اذیت نشدی اون موقع ولی خانومه گفت 7 تا 10 روز بعد تب میکنی و ممکنه بدنت دون دون قرمز بزنه روز نهم تب شروع شد اونم چه تبی خیلی حالت بد شده بود 2 روز تب داشتی و هیچ چی نمیخوردی هیچ کدوم از واکسنات به اندازه این سخت نبود خدارو شکر از دیروز اشتهات باز شده هفته سختی و پشت سر گذاشتیم ولی خداروشکر الان حالت خوبه ...
15 آذر 1392

شب تولد زنبوری سویل

اینم از عکسای تولد دوست دارم دخترم همه تم زنبوریت و خودم طراحی کردم خدا کنه وقتی بزرگ شدی و عکسات و دیدی خوشت بیا د کارت دعوت     میز زنبوری                  یادگاری از مهمونا         آدرینا میخواد بوست کنه           کیک کندو         2تا عشقای من     س و یل در حال پاپیون خوردن و خوابیدن   ...
5 آذر 1392

آتلیه سویل زنبوری

سویل خوشگلم برای این عکسها من و بابا و نیلوفر با 2تا عکاس کلی زحمت کشیدیم خیلی اذیت کردی همش دوست داشتی بغلم باشی ولی خداروشکر عکسات خیلی خوب شد از این عکس اولی شب تولدت به همه مهمونا یدونه یادگاری دادیم                 عاشق این عکسم                       انقدر گریه کردی ببین چه شکلی شدی         ...
5 آذر 1392

27 آبان

روز 27 آبان فرح جون برات کیک خریده بود . گفت باید روز اصلی تولدشو هم جشن بگیریم  تو هم کلی از شمع خوشت اومده بود     اینجا داری کیک بازی میکنی     این کادو رو دایی حمید برات آورده بود دستش درد نکنه       فدات بشم که گونه ات کبود شده     ...
2 آذر 1392

خداروشکر

وبالاخره ماراتون تولد سویل به پایان رسید و من ماندم با یک عالمه خستگی و خاطره ای بسیار خوش که هر وقت یادش میکنم لبخند میزنم خدایا بهترینها را برای دخترم آرزو میکنم  ...
2 آذر 1392